کد مطلب:106440 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:137

خطبه 055-در وصف اصحاب رسول











[صفحه 313]

از سخنان آن حضرت (ع) است كلمه سواء: سخنی كه از روی عدالت گفته شود. منشر: دسته ای از اسبها كه تعدادشان بین صد تا دویست باشد. برخی گفته اند به سپاهی می گویند كه هر چیز را كه در مسیر خود بیابد از بین ببرد. خمیس: مطلق لشكر و سپاه. تدعق: وقتی كه بر سرزمینی یورش برند و از سم اسبها در آن آثاری بر جای ماند. شن الغاره: آثار و علائم هجوم و غارت آشكار گردید لقم: مسیر راه مضض: سوزش درد. یتصاولان: در هم آویختن دست به گریبان شدن. یتخالسان: هر یك از دو هماوردمی خواست فرصت را از دیگری بگیرد. منون: مرگ، مردن. كبت: تصرف كردن، خوار و ذلیل كردن. جران البعیر: جلو گردن شتر از محل ذبح تا جایگاه نحر. تبوء و طنه: در آن سكنا گرفت آرام شد. در آغاز ما با رسول خدا (ص) بودیم، پدران، پسران، برادران و عموهای خویش را برای پیشرفت اسلام می كشتیم و این كار جز ایمان و تسلیم را در ما نمی افزود، و پایداری و پایمردی ما را در راه حق و شكیبایی را در تحمل رنج و سوزش درد و كوشش در جهاد با دشمن را در ما زیاد می كرد. در صحنه های خونین پیكار چنین پیش می آمد كه یكی از ما و دیگری از خصم مانند دو قوچ شاخ در شاخ شده و بهم درمی افت

ادند، و هر یك تلاش می كرد تا مگر جان حریف خود را بگیرد و هماورد را از جام مرگ سیراب كند. گاهی از آن ما بر دشمن و گاهی از دشمن بر ما بود. همین كه خداوند راستی و از خود گذشتگی ما را در راه پیشرفت دین مشاهده كرد. خواری را بر دشمن و پیروزی را بر ما نازل فرمود، تا این كه اسلام بر جایگاه خود استوار شد، و همچون شتری كه به هنگام راحت باش سینه و گردن خویش را بر زمین می نهد بدانسان اسلام استقرار یافته پا بر جا شد و در جایگاه خود استوار شده استحكام یافت. به جان خودم سوگند اگر این طوری كه شما در راه یاری دین رفتار می كنید ما مسلمین در ركاب پیامبر عمل می كردیم هیچ استوانه ای از دین برپا نمی ایستاد و برای ایمان هیچ شاخه ای سرسبز نمی شد. به خدا سوگند به این شیوه ناپسندی كه شما در جنگ عمل می كنید، به جای شیر گوارا، خون خواهید دوشید، و پس از چیره ساختن خصم بر خود پشیمان خواهید شد ولی چه سود كه برای جبران خسارت بسیار دیر خواهد بود. چنان كه روایت شده است این سخن را در روز جنگ صفین، هنگامی كه مردم برای صلح آماده شده بودند ایراد فرموده است. آغاز كلام با عباراتی شروع می شده كه بدین مضامین بوده است. ای یاران صلح طلب من! بدانید ك

ه معاویه و اطرافیانش چنین نیستند كه حق طلب بوده و از این طرح صلح، قصد عدالت و رعایت ان راداشته باشند. این پیشنهاد را وقتی مطرح كردند كه صدها سواره را فرا روی خو دیدند، كه با لشكریان فراوان دیگری پشتییانی می شدند، خود را در مقابل سپاهی گران یافتند كه با تداركات عظیم جنگی پیش می آمدند و سرزمین آنها را در می نوردیدند، و جایگاهی كه شامیان اردو زده بودند، با سواره نظامشان اشغال كرده، اطراف چاههای آب و چراگاهها را بتصرف درآوردند. و از هر سو آنها را در میان گرفته و آثار شكست را بر آنها آشكار ساختند و در نهایت خود را با جمعیتی روبرو دیدند كه براستی شكیبا بوده، و كشته شدن، عزم شان را بر كارزار استوارتر می كرد، مرگ شان برای خداو در راه حق تعالی بود. و چنین مرگی بیشتر آنان را در اطاعت جدی می ساخت و به ملاقات خداوند حریص می كرد. آری چنین هیبتی معاویه و یارانش را به صلح طلبی واداشته، ولی شما فریب خورده سستی كردید. بر خلاف این سستی و سهل انگاری كه در شما است، مادر ركاب پیامبر (ص).... تا پایان، سخن حضرت كه ترجمه شد ادامه می یابد. مقصود حضرت از بیان این بخش سخن، توبیخ و سرزنش یارانش بر ترك جنگ و كوتاه آمدن در برابر دسیسه دشم

نان است كه فریب اینان را خورده، تن به صلح دادند و بیان این مطلب كه ما در ركاب پیامبر (ص) تا بدان حد پایمردی می كردیم، یادآوری فضیلت و نحوه عمل خود و دیگر یاران مخلص صحابه پیامبر به هنگام كارزار فرا روی رسول خدا (ص) به هدف پا بر جایی اسلام و آشكار شدن فرمان خداست، تا بدین وسیله كوتاهی و عقب نشینی شنوندگان را، نسبت به جدیت و كوشش یاران رسول خدا (ص) در امر جهاد، روشن سازد. امام (ع) در آغاز به توضیح سختیهایی كه در این راه متحمل شده پرداخته، و بیان می دارد كه برای رضای خداوند، و حمایت از دینش، بدون ملاحظه، پدران و برادرانشان را می كشته اند و این امر موجب سستی آنها در دینشان نمی شده، بلكه بر ایمان و تسلیمشان در برابر فرمان خدا می افزوده است، و حركتشان را بر راه روشن هدایت، و شكیبایی در طاعت، و تحمل سوزش دردهای پیاپی را، زیاد می كرده است. و در صداقت یاری خود از رسول خدا (ص) تا بدین حد جدی و قاطع بوده اند، كه هرگاه یك نفر از مسلمین با دشمن درگیر می شده، بدین قصد بوده اند كه هر كدام بتواند جان دیگری را از تنش بگیرد. امام (ع) لفظ كاس)) را كه به معنای ظرف آب خوردن است، مجازا برای جرعه تلخ مرگ به هنگام كشته شدن به كار ب

رده است و با بیان این جمله، كه گاهی پیروزی با ما و گاهی با دشمنان ما بود. می خواهد این پندار را از ذهن شنونده بیرون كند، كه اقدام جدی آنان بر جهاد در راه خدا، نه به دلیل ان نیرومندی بوده، كه مسلمانها در آن روز داشته اند، و پیروزی خود را به یقین می دانسته اند! بلكه با وجودی كه گاهی پیروزی از آن دشمنان مسلمین بوده، اصحاب رسول خدا (ص) در امر جهاد كوتاهی نكرده، نهایت تلاش خود را به كار می گرفته اند. كلمه مره در عبارت حضرت به عنوان ظرف، منصوب است. معنای ضمنی كلام چنین می شود: گاهی برتری به نفع ما بر دشمنان، و گاهی به نفع آنان برعلیه ما بود. سپس می فرمایند: (فلما رای الله صدقنا الی قوله النصر چون كه خدا درستی و صداقت ما را دید، خواری را بهره دشمن و پیروزی را بر ما نازل فرمود.) در این كلام توجه بدین حقیقت می دهند، كه درجود و بخشش الهی هیچ بخلی نیست و از ناحیه ذات مقدس حق تعالی منعی وجود ندارد، بخشش و كرم الهی هر آماده بخشش و مستعد رحمتی را فرا می گیرد. منظور از دیدن خداوند راستی و صداقت مسلمین را، دانستن استحقاق و آمادگی آنها برای صبر در برابر مشكلاتی است كه فرا روی آنها بوده است، و مقصود از نزول نصر و خواری دشمن ا

ین است كه هر گروهی استحقاق نفسانی خود را از جانب خداوند دریافت می دارد. آنگاه فرموده اند: حتی استقر الاسلام الی قوله اوطانه چون پایداری و استقامت ما به اوج خود رسید، دیانت اسلام استقرار یافت، و در جایگاه خود ساكن شد. این سخن حضرت اشاره است به آن هدف نهایی كه از جهاد با دشمن داشته اند، كه عبارت از استقرار یافتن اسلام در دلهای بندگان خدا بوده است. امام (ع) لفظ جران را به عنوان استعاره به كار برده و این استعاره را به واژه القاء زینت بخشیده اند، جهت مشابهت، استقرار یافتن اسلام در جایگاه خود می باشد، همچون شتری كه در مكان خود راحت گرفته و گردنش را با آرامش تمام بر روی زمین دراز كند. همچنین لفظ تبوء را به عنوان استعاره به كار گرفته، و سپس آن را باوطان نسبت داده اند از جهت تشبیه كردن حالت تزلزل آمیز اول اسلام، به انسانی كه در آغاز كارش هراسان، ترسناك و متزلزل باشد و سپس در محلی مسكن بگیرد و استقرار یافته، پا بر جا شود. لفظ اوطان را برای دلهای مومنین استعاره آورده اند و جمله تبوء اوطانه را كنایه از استقرار یافتن اسلام در دلها ذكر كرده اند. فرموده است: و لعمری لو كنا ناتی الی قوله عود این فراز از فرموده حضرت كه سوگند

به جان خودم اگر ما مثل شما می بودیم.... بازگشتی است به مقصود اصلی ایراد این كلام، كه توجه دادن اصحابش در خودداری از جنگ می باشد. جان سخن حضرت این است كه اگر آن روز ما در كار خود كوتاهی می كردیم چنان كه شما امروز كوتاهی می كنید. و پیامبر را وامی گذاشتیم چنان كه شما امروز مرا واگذاشته اید، آنچه امروز از پابرجایی دین حاصل شده، حاصل نمی شد. لفظ عمود را برای دین كنایه از نیرومندی و عظمت آن به عنوان استعاره بالكنایه آورده اند. و سبزی چوب ایمان را كنایه از تازگی و طراوت ایمان در قلبها دانسته اند. در عبارت اول، اسلام را به خانه ای كه دارای ستونهایی است و در جمله دوم ایمان را به درختی كه دارای شاخه های سبزی باشد تشبیه كرده اند. سپس سوگند یاد كرده اند، كه با این سستی و سهل انگاری و با این خودداری از تعقیب دشمن به جای شیر، خون خواهند دوشید. دوشیدن خون را به عنوان استعاره، نتیجه كوتاهی و خودداری از فراخوانی آنها به جا دانسته است. در بیان این استعاره امام (ع) یارانش را به دلیل كوتاهی از كار جنگ به ناقه ای تشبیه كرده است، كه به دلیل بی توجهی صاحبش دچار بیماری شده و شیرش را خشك كرده است، كه جز پشیمانی سودی ندارد، زیرا نتیج

ه تفریط كاری پشیمانی است. در عبارت حضرت دو نوع سجع به كار رفته: یكی سجع متوازی و دیگری سجع مطرف، میان لقم و الم سجع متوازی است، نسبت میان جرانه و اوطانه سجع مطرف می باشد و بدین سان میان عمود و عود و دما و ندما نیز سجع مطرف است.


صفحه 313.